مطالب جذاب و خواندنی

دوستان لطفا نظرات خود را در مورد مطالب بیان کنید

مطالب جذاب و خواندنی

دوستان لطفا نظرات خود را در مورد مطالب بیان کنید

خوش امدید

دوستان خیلی ممنون از این که به وبلاگم سر زدید خیلی ممنون میشم ازتون در مورد مطالب و نوشته هام اگر نظری دارید بیان کنید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

یاجوج و ماجوج

پنجشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۰۴ ب.ظ

 از آیات قرآن به دست می‏آید که یأجوج و مأجوج، نام دو قبیله فسادگر در زمین بوده که مزاحمت فراوانى براى مردم داشته‏اند، البته درباره ریشه‏یابى این قوم روایتهاى گوناگونى آمده که اعتقاد و تکیه به آنها مشکل است. یکى از روایاتى که نقل شده و گروهى آن را پذیرفته‏اند این است که یأجوج و مأجوج نام دو قلیله از نسل «یافث» فرزند حضرت نوح علیه السلام بوده است. کسائى در عرائس گفته است یافث بسوى مشرف رفت و در آنجا داراى چه‏ار فرزند شد به نامهای: جومر، بنرش، اشار، اسقویل و میاشح و یأجوج و مأجوج از فرزندان اشار هستند.(1)

 در هر صورت آنچه مسلم است آن است که این دو قبیله از بنى آدم بوده‏اند نه طائفه جن یا شیطان و براى توضیح و تبین دقیقتر لازم است مطالبى از قرآن و تفاسیر آورده شود. و آنچه در قرآن پیرامون یأجوج و مأجوج آمده در ضمن نقل کارها و فعالیتهاى ذوالقرنین است که افکار محققان را از دیر زمانى است که به خود مشغول داشته و براى شناخت آن تلاش زیادى شده است و بدون شک ذوالقرنین از شخصیتهاى بزرگى بوده که در برهه‏اى از زمان در جهت خدمت به انسانها تلاش کرده و از جانب خداوند به او امداد می‏شده است.

 در این راستا یکى از رسالتهاى او که در قرآن یادآورى شده و براى پیامبر و مسلمانان نقل شده نجات مردم از دست یأجوج و مأجوج بوده است که این داستان در اواخر سوره کهف در ذیل آیات 93 تا 98 آمده است و خداوند می‏فرماید:«و یسئلونک عن ذی‏القرنین قل سألتلو علیکم منه ذکرللَّه»، «از تو درباره ذوالقرنین سؤال می‏کنند، به آنها بگو به زودى گوشه‏اى از سرگذشت او را براى شما بازگو می‏کنم.»

 ما در روى زمین به او قدرت و نیرو و حکومت داده‏ایم و او از این وسائل استفاده کرد تا به محل غروب آفتاب رسید در آنجا احساس کرد که خورشید در چشمه یا دریایى تیره و گل آلود فرو می‏رود، در آنجا گروهى از انسانها را یافت که برخى خوب و بعضى دیگر بد بودند، به ذوالقرنین گفتیم: آیا می‏خواهى آنها را مجازات کنى و یا طریقه نیکویى را در میان آنها انتخاب می‏نمایی؟ ذوالقرنین گفت: اما کسانى که ستم کرده‏اند به زودى آنها را مجازات خواهیم کرد و کسانى که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند پاداشى نکوتر خواهند داشت. همچنان راه خود را ادامه داد تا به میان دو کوه رسید. در آنجا گروهى یافت که هیچ سخنى نمی‏فهمیدند، در این هنگام آن جمعیت که از ناحیه دشمنان خونخوار و سرسختى به نام یأجوج و مأجوج در عذاب بودند، از ذوالقرنین که داراى قدرت و امکانات بود استقبال کرده و دست به دامن او زدند و گفتند که یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد می‏کنند. آیا ممکن ما هزینه‏اى در اختیار تو بگذاریم که میان ما و آنها سدّى ایجاد کنى.

 در پاسخ آنان گفت: نیازى به کمک مالى شما ندارم مرا با نیرو یارى کنید تا سدّ نیرومند بین شما و آنها ایجاد کنم. سپس دستور داد قطعات بزرگ آهن بیاورند، آنگاه دستور چیدن آنها را به روى یکدیگر صادر کرد تا میان دوکوه به طور کامل پوشیده شد و دستور داد مواد آتشزا و هیزم و مانند آن بیاورید و آن را در دو طرف این سدّ قرار دهید و با وسائلى که در اختیار دارید، در آتش بدمید تا قطعات آهن سرخ و گداخته شود و گفت مس ذوب شده بیاورید تا برروى سدّ بریزم، به این صورت مجموعه آن سدّ آهنین را با لایه‏اى از مس پوشانیدند و آن را از نفوذ هوا و پوسیدن حفظ کرد. این مطالب ترجمه‏اى از آیات قرآن است و عده‏اى معتقدند ذوالقرنین همان اسکند مقدونى است(2) ولى از مشخصاتى که خداوند براى ذوالقرنین مثل ایمان به خدا، فتوحات در غرب و شرق و شمال عالم ساختن سدّ و دادگر بودن می‏آورد مشخص می‏شود که این پندار صحیح نیست زیرا اوصافى که در تاریخ از اسکندر یاد می‏شود این است که او به خدا ایمان نداشته و در تمام مدت زندگانى خود سدّى نساخته و باملت‏هاى مغلوب به عدل و داد رفتار نمی‏کرده است.

 عده‏اى دیگر معتقدند ذوالقرنین همان کورش است که ظاهراً همین نظریه طبق شواهد تاریخى درست و صحیح می‏باشد. زیرا کورش در سال 599 قبل از میلاد در خانواده هخامنشیان به دنیا آمد و در سن جوانى امراى پارس وى را به فرمانروائى برگزیدند و دیرى نپایید که کشور ماد نیز به تصرف وى درآمد و او کشور متحدى از ماد و پارس را بنا نموده‏اند. آن پس به کشور گشائى روى آورد اما براى هدفى بزرگ که عبارت بود از بسط عدل و حق و ایجاد امنیت و مبارزه با ستمگران و نجات ستمدیدگان

 او ابتدا به غرب لشکر کشید و (لیدی) را فتح نمود، و (کراسوس) پادشاه لیدى مغلوب او شد. سپس بر کرانه اژه خورشید را می‏نگریست که در آبهاى تیره و آکنده از املاح فرو می‏رود و آنچنان به دیده‏اش نمود آمد که گویا خورشید در گل و لاى فرو می‏رود و شاید آیه شریفه که فرموده است: «حتى اذا بلغ الشمس وجدها تغرب فى عین حمئه»(3)، «به مغرب که رسید چنین پنداشت که خورشید در چشمه گل آلود غروب می‏کند.» ناظر به همین معنى باشد. جالب اینجاست که پس از فتح لیدى کراسوس را مورد عفو قرار داد و هیچ آسیبى به مردم آن سامان نرساند.

 دومین حرکت پیروزمندانه‏اش در شرق بود که براى سرکوبى قبائلى به آنجا لشکر کشید. و در آنجا به مردمانى برخورد که دانش ساختمان سازى نداشتند و در زیر چادر و زیر آفتاب زندگى می‏کردند از این رو قرآن کریم درباره آنان فرموده است: «حتى اذا بلغ مطلع الشمس وجدها تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترا»(4)، «هنگامیکه به مشرق رسید، در یافت که خورشید بر مردمى طلوع می‏کند که هیچ پوششى در مقابل آن ندارند.»

 سومین حرکت کورش رو به شمال بوده است که منجر به ساختن سدّ نیز شد است، این منطقه در سرزمین قفقاز کنونى است که وقتى به جغرافیاى این منطقه دقت می‏کنیم در می‏یابیم که سلسله جبالى در این منطقه قرار دارد که در ناحیه شرق آن دریاى خزر و در غرب آن دریاى سیاه واقع است. وقتى کوروش به این نقطه رسید دره‏اى در بین این سلسله جبال قرار داشت که اقوام غارتگر نیز در پشت آن کوهها بودند و در دامنه جنوبى این سلسله جبال مردمى زندگى می‏کردند که از تمدن دور بودند و مورد آزار مردمان ساکن دامنه شمالى قرار می‏گرفتند و قرآن درباره آنان فرموده است، افکار و گفتار را به آسانى نمی‏فهمیدند،«لا یکادون یفقهون قولا». این مردم از همسایگان شممالى خود به کورش شکایت کردند و گفتند: تنها راه نفوذ آنان این تنگه بین دو کوه است. لذا ذوالقرنین (کوروش) دستور داد تا سدّى از آهن و مس گداخته ساخته شود.

 امّا امروزه آثارى از این سدّ باقى نمانده است و شاید پیش آمدهاى طبیعى این سدّ را، در زیر کوهى از شن و سنگ‏ریزه، مخفى و مدفون کرده است و مردم از دیدن چنین پدیده شگفت آورى محروم هستند و امروزه در هیچ جاى جهان در رفتن و آمدن مانعى وجود ندارد و سراغ نداریم که مردمى در پشت سدّى زندگى کنند.

 خلاصه اینکه یأجوج و مأجوج همان قوم مغول هستند که در زمان کوروش به همسایگان خود حمله می‏کردند و غارتگرى این قوم به سرزمینهاى مجاور خود و به سرزمین ایران و قفقاز و ارمنستان در تاریخ آمده است.



همه ی اطلاعات ومطالب مربوط به این سایت می باشد هرگونه کپی برداری از مطالب سایت برای عموم مردم قابی قبول نیست مگر با اجازه مدیر کل(اریا اسعدی)

  • WOLF

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی